بود این میهن بهار خوی خزان گرفت @@@ هر جا ماند گل بشاخه برگ ریزان گرفت
خنده بر لبان مردم آواره نماند @@@ شاخه ها بشکست از غم تن ساقه نماند
چون فضا میهن دیگر گون آلود شد @@@ پیکر سنگی صلصال شهمامه نابود شد
انفجار انتحار نه بر انسانها رواست @@@ پیکر این دو در بامیان خود گواه است
چه بگویم گردیش ندارد زبان من @@@
باد
مخالف وزید برد روح جان من
نه خانه خدا علم تعلیم نماند @@@ نه کلام حق بگوششان افهام تفهم نماند
قتل آدم
کشی شد پیشه شان @@@
از مسیر انسانیت کج شد اندیشه شان
جای بته گل بقلبت ماین کاشتند @@@ کوه
دشت شهر ماتم سرای داشتند
دریای خشم آدم خواران موج میزد @@@ کوه
دشت شهر لاله وار خون موج میزد
هرجا که رسید پایش خون بپیمانه کشید @@@ استبداد فتنه گری از هر گوشه سر کشید
دیدی آن نگا مظلومانه خواهر را ؟! @@@
دیدی آن جگر پاره پاره مادر را ؟!
در پیش چشمش سر فرزندش را بریدند @@@ یتیمانش آه کشید پراهن دریدند
خاموشی ناله یتیمان با میل تفنگ است @@@ قلب این مردم درینده از جنس سنگ است
مردان مردان صفت هم جنس زن گشتند @@@ خانه شهر بازار پیش چشمش تنگ گشتند
یغما گران بر پیکر آدمی تاخت تاز میکردند @@@ به رگ خود سیرم از خون فرعون آغاز میکردند
ما بقی را لب زبانش را مهر کردند @@@ دیگرآنرا دست جمعی بگور کردند
از جهل
غرور پرواز بخدا( پیمان) ببند @@@ باز کن پنجره آزادی را ترس حراس ببند بودا
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر