در جمع هنرمندان حمید سخی ذاده با صدای گرم خود محفل را زیبا ساخت
دمی دیوانه چون من یار می
خواهد چه کار ؟
این سر بی عقل من دستیار می خواهد چه کار ؟
شعر خود را از تمام شهر پنهان کرده ام
یوسف بی مشتری بازار می خواهد چه کار ؟
هر کسی در خود فرو رفته ست دستش را نگیر
کشتی مغروق سکان دار می خواهد چه کار ؟
نقشه هایم یک به یک از دیگری ناکام تر !
این شکست مستمر آمار می خواهد چه کار ؟
در زمان جنگ ، دشمن زود اشغالش کند
شهر مرزی جاده ی هموار می خواهد چه کار ؟
کاش عمر آدمی با مرگ پایان می گرفت
مُردن تدریجی ام تکرار می خواهد چه کار ؟
بعد از این لطفی ندارد حکمرانی بر دلم !
شهر ویران گشته فرماندار می خواهد چه کار ؟ !
این سر بی عقل من دستیار می خواهد چه کار ؟
شعر خود را از تمام شهر پنهان کرده ام
یوسف بی مشتری بازار می خواهد چه کار ؟
هر کسی در خود فرو رفته ست دستش را نگیر
کشتی مغروق سکان دار می خواهد چه کار ؟
نقشه هایم یک به یک از دیگری ناکام تر !
این شکست مستمر آمار می خواهد چه کار ؟
در زمان جنگ ، دشمن زود اشغالش کند
شهر مرزی جاده ی هموار می خواهد چه کار ؟
کاش عمر آدمی با مرگ پایان می گرفت
مُردن تدریجی ام تکرار می خواهد چه کار ؟
بعد از این لطفی ندارد حکمرانی بر دلم !
شهر ویران گشته فرماندار می خواهد چه کار ؟ !
عکس از نور چراغ در مغاره بودا بامیان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر