کل نماهای صفحه

۱۳۸۹ تیر ۸, سه‌شنبه

محافظ والی

امروز ساعت 8 صبح بود من امروز تقریبآ ساعت 540 دقیقه صبح بدفتر که کار میکنم آمدم زیرا به این کم پون یک دفر دیگر نو آمده است بنام ASGP که برای تقویت کارمندان دولت را پیش مبرد. خوب هردفترو شاید تمام دفتر های ملل متحید همین قوانین را داشته باشد. که هر موتر از بیرون می آید چک نماید. موتر والی پشت دروازه بیرون میرسد و گاردهای امنیتی داخل کمپون آهینه که بدستش بود که اطراف موتر را چک کند دریور والی آرن میکند که چک نکن همین که آرن میکند سربازان والی میدود نزدیک است که گاردهای امنیتی را لد وکوب نماید که دیگر مردوم آنجا بود  نمیگزارد که لد کند وموتر والی داخل کمپون میشود.
خوب آیا این چک نمودن کار خوب است یا بد که یک مقام دولت داخل موتر نشسته این کار میشود ولی هچی نمیگوید به سربازان خود.

دلم تنگ شده

امروز دلم بسیار تنگ شده است و حرفهای دلم را در اینجا مینوسم :

سلام بر تو ای عزیز من* بر شهر کو دشت تو

بر مسلمان هندو هم کیش تو همه خوبان سجده کند در پیش تو

کلی بیگانه و هم خویش تو* {پیمان}میرود از پیش تو*

تا بماند غصه اندر دل ریش تو*

دور گشتی تو زمن* کردی تو غم خواری*

در مریضی تو پرستاری *جانم بفـــدا که تو آی*

پرسیش احوال مای* تو اجازه داری* حالا کی استی تو بمن*

همه وقت استم بفکر تو *من نشدم نصیب تو*

او هست حبیب تو* دیگری هم خطیب تو* اما چشم کور شد زمن*

به من بیگانه گفتی* سخن راست نگفتی*

چشم زمن تو دوختی* یگبار تو شگفتی*

عاقلانه نگفتی *{پیمان} رنجیدی زمن*



رحمت بر تو یار باوفا بودی* حالا گم شده آن خصلت تو*

از گپت رنجاندی مرا* من که بودم پیش خدمت تو*

چون بودیم باهم شیر شکر* شیرنی ها گم شد ازخصلت  تو*

تو نداری مرا هیچ به خیال* {پیمان}دارد انتظار صحبت تو

۱۳۸۹ خرداد ۳۱, دوشنبه

یک سخن

موسيقي ابتدا و انتهاي زبان است، همان گونه كه احساسات، ابتدا و انتهاي عقل است. افسانه، آغاز و پايان تاريخ است و عشق، شروع و ختم شعر.((
اينكه آدميان از درسهاي تاريخ چيزي فرا نمي گيرند مهمترين درسي است كه تاريخ بايد به ما بياموزد.((

۱۳۸۹ خرداد ۲۵, سه‌شنبه

عروسی در بامیان

سلام دوستان بفرموده آقای نظری وضع دانشجورا بیبن به چی حالت مشقت بار اقتصادی به درس خود ادامه میدهد .
ولی بعضی ها مصرف بیجاه را به چی حد افراد میکند.
از عروسی کی چند روز قبل در بامیان برگزار شده بود من هم دعوت بودم که داماد یکی از آشنایان ما است من شب بادسته از رفیقان خود ساعت 8 شب بطرف خانه داماد میرفتیم که در مسیر راه یکی دیگر از دوستان ما پیدا شد که تقریبآ میزبان بود و برای ما گفت که شما نان را به خانه میخورید یا به کمپ میروید همان کمپ نزدیکی خانه اش قرار داشت که چند روز قبل آمادگی گرفتند بسیار یک کمپ کلان بود و برای هنر مندان یک جای مشخص را تخت بالا درست کرده بود. مایان رفتیم به خانه نان را صرف کردیم آمدیم داخل کمپ که (میر مفتون) با دو نفر همکارش مجلس را از صدای بلندش گرم نموده بود و دیگر مردوم تماشا چی به نوبت به رقص می آمدند من از کسی سوال نمودم که چقدر پول برایش میدهد به این هنر مند و گفت 1600دالر امریکای  میدهد سه موتر رفتند به جبل سراج این هارا آوردندو مصرف رفت وآمد ش هم بدوش داماد میباشد و میخواهد که فردا به بند امیر برود مصرف بند امیر را هم داماد بپردازد ومردوم تماشاچیان پول بالای سر بازیگران می پاشاند وپول هارا هم جمع کرده به هنرمندان میدهد مردوم ما باید فکر کند کی این پول ها که مصرف میکند واقیعآ درست مصرف کرده یا خیر با ید توجه کند.

۱۳۸۹ خرداد ۲۳, یکشنبه

حیف

قسمتم را کرده گردون دیده خونبار حیف*لاله سان خون شد دلم از حسرت دیدار حیف*نقص پیمان میکند آن سنگ دل تکرار حیف*در شبی صد داغ بر دل مینهد دلدار حیف*سوختم از پردهبازیهای آن عیار حیف

رادیو سیار


سلام دوستان با تشکر از آقای نظری من صبح اولین کار که میکنم وبلاگ را چیک میکنم امروز صبح که آمدم گزارش را در وبلاگ  آقای نظری دیدم واقیعآ خوشحال شدم که آقای مهدی مهرآین مدیر مسول این رادیو سیار میباشد برای آقای مهدی مهرآین تبریک میگویم زیرا بتواند یک خدمت برای مردوم خود بکند موفقیت بیشتر آروزودارم.
براي آدم هاي مصمم و جدي هميشه وقت و فرصت فراهم است.

عشق


عشق همیشگی است این ما هستیم که ناپایداریم ،عشق متعهد است مردم عهد شکن، عشق همیشه قابل اعتماد است اما مردم نیستند ..

۱۳۸۹ خرداد ۱۹, چهارشنبه

از کجا فهمیدید. فکاهی.

چون خسته گی دور شود یک فکاهی .
در سالن غذا خوری مشتری گفت: من گفتم برایم جوجه بیاور شما مرغ پیر آوردید.)
مدیر گفت شما از کجا فهمیدید که این مرغ پیر است؟
گفت از دندان. گفت مرغ که دندان ندارد. )
گفت . ولی من که دارم.

۱۳۸۹ خرداد ۱۱, سه‌شنبه

درست کار


كسي كه خود درستكار است، نياز به امر كردن ندارد و كارش بدون فرمان هم پيش مي رود. اما كسي كه خود درستكار نيست، اگر هم فرمان بدهد، نخواهند شنيد


هنگام آموختن راه رفتن، اگر زمين نخوريد، بلند شدن را ياد نمي گيريد

افرادي كه آنقدر ديوانه هستند كه گمان مي‌كنند مي‌توانند دنيا را دگرگون سازند، همان‌هايي هستند كه اين كار را انجام مي‌دهند

خودخواهي فكري و مادي، هر دو به يك اندازه زشت و ناپسند هستند

انسان هاي آزاده، دل شكسته و پر غرور، خود را از تيررس نگاه ديگران پنهان مي كنند

تكبر، زاييده قدرت مادي است و فروتني، زاييده ضعف معنوي

تكبر، آسانترين راه براي از بين بردن سرافرازي ها است

هايي كه هميشه از خود راضي و خشنودند، همواره آماده اند كه انتقام بگيرند

همه‌ي ما بايد شاگردان مكتب كارهاي نادرست ديگران باشيم

آن كه در شناخت سرچشمه هاي كهن استاد شده است، سرانجام به جست و جوي چشمه هاي آينده و سرچشمه هاي تازه بر مي خيزد

بدترين پاداش يك استاد اين است كه دانشجويانش تا ابد شاگرد وي باقي بمانند

با سپردن خود به دست يك مربي آگاه، نه تنها ناتوان‌تر نمي‌شوي، بلكه احساس توانمندي