کل نماهای صفحه

۱۳۸۸ دی ۲۴, پنجشنبه

حسرت


دریغا گلشن عشقم خزان شد......عذار من برنگ زعفران شد.....
وفا جستم جفا دیدم چگویم........نکو گفتم خطا دیدم چگویم.......
نهادم دست بردست نگاری.....که عهدش را نبود پایداری.......
نبود چز صداقت پیشه دل......شکست ازسنگ حسرت شیشه دل.....
وفاعشق مستی پیشه کردم.....نه از نقص وفا اندیشه کردم.......
کنون آواره سحرا دردم........غریق لجه دریای دردم.........
بپایم نیش زد خارجدای.........بدوشم بار شد بار جدای.......
وفا از هیچ دلداری ندیدم......بگل همدوش جز خاری ندیدم......
چو شمع عشق من خاموش گردید.........بحسرت پیک دل همدوش کردید....

هیچ نظری موجود نیست: