یکولنگ

سلام دوستان سفر داشتم به ولسوالی یکولنگ ولایت بامیان واقیعآ هرجای وطن دیدنی وسرشار از طبیعت میباشد اولین بار است که  سرقول یکولنگ را دیدم بسیار جاهای دیدنی وزیباست ومخصوصآ کوهای از طبیعت که مانند قلعه جنگی قدیم میباشد ومن مثل کسی که چیزی را گم کرده باشد یگبار بیابد دست وپاه را گم کند من هم همین قیسم شدم ودر مسیراه کمره خود را برون کشیدم وعکس میگرفتم عاشق وشیفته منظره های از طبیعت شدم ولذت بردم.

برگشت

به بند امیر رفتم ودیدن نمودم.

عکسهای از این سفر 

چاکه

روز شنبه با جمع از دوستان پشت چاکه رفتیم اما شرنی و ترشی را ما از کجا بفهمیم که کدام چاکه شرین است وکدام شان ترش میباشد؛ همه ما روزه دار بودیم هوا هم گرم شده بود به چیندن چاکه مصروف شدیم همه تشنه شده بودیم حس ترشی چاکه  دهن مارا پر آب میکرد؛

اینهم عکسهای از چاکه منطقه جولای شیبر  
my Pictures 

شهزاده دلدار

شهزاده دلدار از شهر بلغاریستان بود او عاشق یک دختر بود در زمان قدیم مرکز تجارتی آسیا راه ابریشم در بامیان موقیعت داشت ؛وعاشق یک دختر میشودودختر  شرط می مانده که فلانه چیز را بمن بیار من باتو ازدواج میکنم شهزاده دلدار رای بامیان پای پیاده  همرای یک الاغ راهی بامیان میشودنصف را  الاغش میمیرد وخودش گرسنه خسته کوه بکوه میایددنبال شرط معشوقه خود تاکه نزدیکی بامیان میرسد توانای گشتن نداشت ودر همانجا میماند وزار زار گریه میکند نه بخاطر مردن خود بخاطر معشوقه خود میگرید که به مقصد نرسیدیم ؛ در آنوقت یک چوپان پیدا میشود میبند که یک آدم ضعیف سر بسنگ نهاده میگرید از احوالش جویا میشود وتمام قیصه را به چوپان میگوید . وچند نصیحت برای چوبان میگوید.    // اگر روزی رسی در شهر بلغار..// سلامی من رسانی جمله یکبار ..// ولی ازمردنم چیزی نگوید..// بزنهار بزنهار بزنهار
چوپان میگوید؛ بگفتم ایجوان رغبت چی داری .. بگفتا بهر من سیب پدیدار
جوانی رفت همچون سوی بازار... خرید چند سیب از بهر بیمار..
چوپان بر گشت دید که شهزاده دلدار جان بجانان تسلیم نموده است ودر همان سری کوه دفن میکند که این عکس از کوی شهزاده دلدار میباشد..
تشکر این بود خلاصه فیصه شهزاده دلدار از بلغاریستان 

اینهم عکس از کوی شهزاده دلدار

تابستان/ ما رمضان

رمضان تابستان وقت کار وتلاش دهقانان همه یکجا آمدن خوش آمدند مردم بسیار زحمت میکشد خصوصآ در این فصل  که کار دهقانان شدت پیدا میکند فصل جمع آوری علف وریشقه میباشد از صبح تاشام شکم گریسنه بالب خشکیده که آب را میبند خنده میکند اما لبهای که از فرط تشنگی خشکیده
اینهم  دهقانان دروقت کار

عاشق شدم

من مدتهاست که عاشق شدم نمیدانم
برای زندگی کردن یا اینکه خودرا مصروف بسازم بهر صورت دلم تنگ میشه وتحمل گپهارا ندارم بعضی وقتها همرای کسی گپ میزنم طرف هر چه میگوید هیچ نمیفهمم بتنهای عادت کردم از اجتماع خوشم نمی آید شب را دوست دارم که ستارها با نقش نگار آسمان را مزین میکند و حس تنهای را بیشتر احساس میکنم که همه  در خواب است هیچ صدای را نمیشنوم بجز صدای بلبل آبی که زمزمه میکند 
وصدای ملایم باد که بشاخسار درختان میوزد نرم نرم یک احساس خاص میدهد وبعضی وقتها صدای عوعو سگها را میشنوم ودیگر صدای بگوشم نمی آید خواب بچشمانم نمی آید( تنهای را دوست دارم )
واقیعآ نمیدانم که چرا دلم تنگ شده
آیا من عاشق شدم!

زبان گلها

باید بدانیم که کدام گل چی  زبان دارد برای مخاطب هر گوشه زبان دارد ؛ وهمچنان هر گل هم زبان دارد؛
ومیخواهم  زبان گلها را برای شما معرفی نمایم .

گل اهار = شروع عشق

گل میخک = عشق پاک

گل لادن = یاد

گل یآس = نخستین عشق

گل نیلوفر = بوالهوس

گل شمعدان = ترامیخواهم اما ازتوشکایت دارم

گل شایسته = دوستی

گل گلایل = مهرمحبت

گل مروارید = مرادوست میداری

گل ذنبق = انتیظار

غنچه گل = آروزو

گل بنفشه = دوستی پنهانی

گل ماکنولیار =وفاداری

گل نرگیس = غرور

گل اشرفی= امید ونوید

گل مارگریت = خاطرات فراموش نشدنی از تودارم

شاخه گل شکسته= من تسلیم تو استم

گل ابریشم = شرم

گل سرخ = عشق دیرین را تجدید میکنم

چرا خرما

سلام دوستان قبول نماز وروزه شما دوستان بدرگاه حق باشد.
در ذهن من سالهاست که یک سوال لاینحل باقی مانده است همه مسلمانان کوشیش میکنند که روزه خودرا با خرما افطار نماید این چه فلسفه دارد 
بنظر من در زمان محمد (ص)درست شاید خوراک بیشتر مردم عرب خرما بوده که افطار میکردند 
وحال که بیشتر سرزمین عرب وهابی میباشد که تمام منافع ان به وهابیون میباشد ویک تجارت خوب برای خرما خود در این ماه بدست می آورد آیا در غیر این است بمن بگوید که من خبر نداشته باشم 
تشکر (ح پ)

نمای از برج خلیفه، امارات متحده عربی. این ساختمان ۸۲۸ متر ارتفاع و ۱۶۲ طبقه دارد. سریعترین آسانسور (لفت) جهان در همین ساختمان است که سرعت آن ۶۴ کیلومتر در ساعت است. ساخت این عمارت، یک و نیم میلیارد دالر هزینه برداشت.

ماه رمضان

ماه رمضان همه میگن که ماه رمضان ماه برکت است .
من که میبنم در این ما مردم بی رحم میشود کسبه کاران اجناس خودرا به قیمت بالا میفروشد وبرخورد زیشت پیدا میکنند مردم تحمل گپهای همدیگر را ندارند؛ وزود جنگ میکنند و.......... کجای اینها برکت است منکه تا هنوز نفهمیدم.

اگر کسی میداند بمن هم بگوید.

بازهم انفجار

دیروز شام بود که من فیس بوک خودرا چک میکردم که نوشته بود خبر فوری وخواندم نوشته بود که در کویته پاکیستان منطقه علی آباد انتحار شدند نزدیک حسینیه ابوطالب زیرا در آن منطقه خواهرم زندگی میکند پریشان شدم گوشی را برداشتم به پاکیستان زنگ زدم که خواهر زاده ام گوشی را برداشت ولی بسیار سراسیمه احوال شانر جواشدم گفتن که ما همه ما خوب استیم از طرف شان که خاطرم جمع شد گفتم شما چرا سرا سیمه استید گفت ماما من 5 دقیقه از محل حادیثه دور شده بودم که انفجار صورت گرفت و تا هنوز ترس بر دلم میباشد خداوند این مردم را نابود سازد که جان مردم بی گنارا میگرد ومردم را به غم و غصه وخون شناور میسازد بر وجود ما یک ترس جا گرفته که هیچ آرامی ندارم .
ما هم این قوم نا انسانرا نفرین میکنیم 

هفته بازار بامیان

دیروز هفته بازار در بامیان ودریک جای مشخص بحضور مقام ولایت افتتاح گردید؛ و صنایع دستی مردم بامیان بنمایش گزاشته شد.