کل نماهای صفحه

۱۳۹۲ تیر ۲۶, چهارشنبه

عاشق شدم

من مدتهاست که عاشق شدم نمیدانم
برای زندگی کردن یا اینکه خودرا مصروف بسازم بهر صورت دلم تنگ میشه وتحمل گپهارا ندارم بعضی وقتها همرای کسی گپ میزنم طرف هر چه میگوید هیچ نمیفهمم بتنهای عادت کردم از اجتماع خوشم نمی آید شب را دوست دارم که ستارها با نقش نگار آسمان را مزین میکند و حس تنهای را بیشتر احساس میکنم که همه  در خواب است هیچ صدای را نمیشنوم بجز صدای بلبل آبی که زمزمه میکند 
وصدای ملایم باد که بشاخسار درختان میوزد نرم نرم یک احساس خاص میدهد وبعضی وقتها صدای عوعو سگها را میشنوم ودیگر صدای بگوشم نمی آید خواب بچشمانم نمی آید( تنهای را دوست دارم )
واقیعآ نمیدانم که چرا دلم تنگ شده
آیا من عاشق شدم!

هیچ نظری موجود نیست: