کل نماهای صفحه

۱۳۸۸ بهمن ۲۱, چهارشنبه

واژه های از عشق

اشتقاق واژه های عاشق و معشوق از عشق است معنای لغوی عشق دوستی ومحبت است به حد افراد است ونیز مشتق از عشقه است. به مثل گلی عشق پیچان که بدور درخت پیچده  وآب آنرا بخرودورنگ آنرازرد کندوبرگ آنرا بریزدوبعد از مدت خود درخت نیز خشک گرددعشق چون نیز بکمال خود رسد قوه را سقط گرداند و هواس را از کار بیندازد وطبع را از غذا باز دارد برخی از ترکیبات ساختار دستور عشق عبارتنداز جام عشق شوق عشق غم عشق زنگار عشق قرعه عشق بازار عشق غیرت عشق سلطان عشق باده عشق  : و انسان چون به عشق خود ناکام گردد اگر با معشوقه خود در یگ محل زندگی داشته باشد و چون هیچ ثمره نداشته باشد از زندگی که در یگ منطقه یا محل دارد باید آن جارا رها نماید و برود زیرا دیدن آن معشوق که همرایش کدام ارتباط وجود ندارد ویاممکین نیست بهتر است که نبیند----ازچشم تو چون اشک سفر کردم ورفتم-----افسانه هجران تو سرکردم ورفتم----درشام غم انگیزوداغ از صدف چشم----دامان ترا غرق گهر کردم ورفتم----چون باد بر آشفتم وگلهای چمن را----با یاد رخت زیر وزبر کردم ورفتم-----ای صاحل امید پی وصل تو چون موج----دربحرغمت سینه سپر کردم ورفتم-----چون شمع ببالین خیالت شب خودرا----با سوز دل واشک سحر کردم ورفتم-----چون مرغ شباهنگ همه خلق جهان را-----از راز دل خویش خبر کردم ورفتم----چون شمع حدیث غم دل گفتم وخفتم-----پیراهنی از اشک ببر کردم ورفتم:

هیچ نظری موجود نیست: