کل نماهای صفحه

۱۳۸۸ بهمن ۱۵, پنجشنبه

نی افسرده

من حسرت به جریان است در رگهای تاک من........خموش آرزو منمازقلب چاک چاک من.......زبعد مرگ من بشنو فغانم از مغاک من.....نی افسرده یی هنگام گل روید زخاک من....که بر خیزد ازان نی ناله های درد ناک من........چه لزت گر بهاران را طراوت بیش از این باشد.....بجای لطف دورانرابمن پیوسته کین باشد........مرا صیاد غم هر جا که باشم در کمین باشد.......مزار من اگر فردوس شادی آفرین باشد.....بجای لاله و گل خار غم روید زخاک من.......بمن آوای جان فرسای فرقت نازشی دارد......هزار همچون دلم ازظلم گردون نالش دارد.....پزیر این تحفه عذرم دل من خواهیش دارد.....مخند ای صبح بی هنگام امشب سازشی دارد......نوای مرغ شب با خاطر اندوهناک من......نبیند کسی الهی چهره زرد کدورت ها....نمی سوزم خوشم در آتش درد کدورتها.....غم درد الم باشد ره آورد کدورتها......صفای چشمه مهتاب دارد جان پاک من.....چو من بد بخت گردم دیگری مسعود میگردد.....برویش گر در اندوه وغم مسدودمیگردد....چه غم گر عاشق از دهر دون نابود میگردد.....چو دشمن از هلاک من رهی خشنود میگردد......بمیرم تا دلی خشنود گردد از هلاک من:

هیچ نظری موجود نیست: