کل نماهای صفحه

۱۳۸۸ بهمن ۲۲, پنجشنبه

زمزمه باران

موسقی امشب زمزمه باران است اینجا صدایش را بهتر میشنوم چشمانم را خواب گرفته  اما دلم بیداری میجوید میخواهم  باز هم پزیرای باران باشم ومیخواهم بصدای باران گوش کنم دوست دارم من هم همرای باران ببارم:               اگر از غم ناله وافغان نکنم پس چکنم------درددل به محبان نکنم پس چکنم------پرده چشم من از نفس رخش خالی شد-----اشک را زیور چشمان نکنم پس چکنم-----در شهر مرا مونس و هم ناله دلخواه------به خود قیصه هجران نکنم پس چکنم-----دستگیری نکند کس زمن خسته------روا نا آشنای به فقران نکنم پس چکنم-----شهر وندان همه بر ظاهر ما میبیند-----رنگ بر موی پریشان نکنم پس چکنم-----همچو یوسف بروفشند به بازار مرا-----شکوه و گیله ز اخوان نکنم پس  چکنم::

هیچ نظری موجود نیست: